التواء. (زوزنی). تلوی. (تاج المصادر). اطواء. انهصار. (منتهی الارب) : التیاث، پیچیده شدن چیزی بر چیزی. (تاج المصادر). هتهته، پیچیده شدن سخن. عکش، تعکش، پیچیده شدن موی و بر هم نشستن آن. (منتهی الارب)
التواء. (زوزنی). تلوی. (تاج المصادر). اطواء. انهصار. (منتهی الارب) : التیاث، پیچیده شدن چیزی بر چیزی. (تاج المصادر). هتهته، پیچیده شدن سخن. عکش، تعکش، پیچیده شدن موی و بر هم نشستن آن. (منتهی الارب)
که دستی کژ دارد. کسی که دست او را پیچیده باشند و آن کنایه از ناتوان و زبونست. (آنندراج) : بدان سست پایان پیچیده دست سکندر چه لشکر تواند شکست. نظامی. ، که دستی عضلانی دارد
که دستی کژ دارد. کسی که دست او را پیچیده باشند و آن کنایه از ناتوان و زبونست. (آنندراج) : بدان سست پایان پیچیده دست سکندر چه لشکر تواند شکست. نظامی. ، که دستی عضلانی دارد
آنکه دستی کج داردکسی که دست او را پیچیده باشند، دارای دست ناتوان سست دست: بدان سست پایان پیچیده دست سکندر چه لشکر تواند شکست ک (نظامم)، آنکه دستی عضلانی و قوی دارد
آنکه دستی کج داردکسی که دست او را پیچیده باشند، دارای دست ناتوان سست دست: بدان سست پایان پیچیده دست سکندر چه لشکر تواند شکست ک (نظامم)، آنکه دستی عضلانی و قوی دارد