جدول جو
جدول جو

معنی پیچیده دنب - جستجوی لغت در جدول جو

پیچیده دنب
(دَ / دِ دُمْبْ)
دارای دم تاب خورده: اعقد، گرگ و سگ پیچیده دنب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
پیچیده دنب
دارای دم تاب خورده: اعقد گرگ و سگ پیچیده دنب
تصویری از پیچیده دنب
تصویر پیچیده دنب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ بَ)
التواء. (زوزنی). تلوی. (تاج المصادر). اطواء. انهصار. (منتهی الارب) : التیاث، پیچیده شدن چیزی بر چیزی. (تاج المصادر). هتهته، پیچیده شدن سخن. عکش، تعکش، پیچیده شدن موی و بر هم نشستن آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ دَ)
که دستی کژ دارد. کسی که دست او را پیچیده باشند و آن کنایه از ناتوان و زبونست. (آنندراج) :
بدان سست پایان پیچیده دست
سکندر چه لشکر تواند شکست.
نظامی.
، که دستی عضلانی دارد
لغت نامه دهخدا
تاب یافتن خمیده شدن، در نوردیده شدن، ملفوف شدن: ملتوی شدن، منحرف شدن بگشتن، مشکل شدن (کلام سخن) : پیچیده شدن سخن، درهم پیوستنبهم درآمدن: التیاث پیچیده شدن چیزی بر چیزی، مجعد گشتن (موی) موغول شدن: تعکش پیچیده شدن موی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دستی کج داردکسی که دست او را پیچیده باشند، دارای دست ناتوان سست دست: بدان سست پایان پیچیده دست سکندر چه لشکر تواند شکست ک (نظامم)، آنکه دستی عضلانی و قوی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچیده دم
تصویر پیچیده دم
دارای دم تاب خورده: اعقد گرگ و سگ پیچیده دنب
فرهنگ لغت هوشیار